علم كنم، مرا از تاشكند بسمرقند بجهت اين مصلحت آورند واهتمام بسيار كردند، وليكن هربار كه براي خواندن روز آوردندي مرضي عارض شدي كه مانع تحصيل شدي، آخر الامر حصه قوي شد بخال خودكَفتم: كه مراحالتي است تحصيل نمي توانم كرد وشمانمي كَذاريد، اكَر زياد مبالغة نمائيد وهم است كه بعد ازين ترابحال خود كَذاشتم، بهر طريق كه خاطرت ميخواهد مشغول باش.
فضل الله أبو ليثي از اكابر علماي سمرقند بوده اند ميفرمودندكه: ما كمال باطن حضرت ايشان نميدانيم اما اين قدر ميدانيم كه ايشان بحسب ظاهر از علوم رسوم جيزي بغابت كم خوانده اند وكم روزي باشد كه در تفسير قاضي شبهه بيش مانياورند كه ما همه از آن عاجز نيايم؛ خدمت مولانا علي طوسي كه بمولانا علي عران مشهورند واز علماء عظام زمان بودند بحضرت ايشان عقيده بسيارد اشته اند وبمجلس آن حضرت بسيارمي آمده اند اما بغايت كم سخن ميكرده اند روزي حضرت ايشان فرموده اند كه بيش شما سخن كَفتن ما بي شرميست، بايد كه شما كَوييد ما شنويم، خدمت مولانا فرموده اندكه جايي كه از مبدا فياض سخن بي واسطه رسد، سخن كَفتن ما آنجا بي شرميست.
حضرت ايشان در مبادي حال بعد از جندكَاه كه درسمرقند بوده اند از آنجا ميل بخارى فرموده اند، وبخواجه علا الدِّين غجدواني صحبتها داشته اند جنا نجه در مقاله كتاب مذكور شده بعد از آن عزيمت خراسان كرده واز راه مرو بهرات رفته اند ومدت جهار سال ببوسته آنجا بوده اند ودرآن مدت بصحبت سيدي قاسم تبريزي وشيخ بهاء الدين عمر بسيار ميرفته اند وبصحبت حضرت شيخ زينالدين خوافي قدس الله سره احيانا ميرسيده اند وبعد ازجهار سال ازهرات به نيت صحبت حضرت مولانا يعقوب جرخى قدس سره از راه بَلْخ متوجه ولايت حصار شده