كتاب كتائب أعلام الأخيار من فقهاء مذهب النعمان المختار

اند آن فقير كفته كه آنجه شما فرموديد ازجمله اسرار آخر تست وميكويند: اموات ماذون نيستند بافشاي اسرار، آخرت اين جكونه است؟ كفتندكه: آن سخني است واهي كه عوام ميكويند واصلي ندارد، كه مردم بسيار در واقعات بيغمبر را ﷺ وكبراء اين امت راقدس الله تعالي ارواحهم ديده اند وازيشان غرائب وعجائب عالم آخرت جائز نبودي معلوم كرده اند؛ واكر افشاي عالم آخرت جائز نبودي قرآن وحديث بآن ناطق نشدي. بار ديكر درهمان آيام آن فقير بخواب ديده كه خدمت مولوي بيمارند، بخاطرش كذشته كه آيادرين جه سراست كه دوستان حق سبحانه اكثر أوقات به آفات وبليات مبتلا باشند؟ فرموده اند: سرش آنست كه امراض ورياضات موجب تنقية دماغ وتصفية قواى دماغى است، وجون دماغ تنقية مي يابد هرآينه متعلق اين قوت دماغي ميشود آن نور مطلق بسيط كه محيط جمله موجودات است، ومقصود همه مكونات وظهور اين معني مخصوص نيست، به بعض دون بعضي بلكه ازهر فردي از افراد انساني را كه اين تنقيه وتصفيه دست دهد آن نور مطلق بقوت دماغي وي ميشود، وفات خدمت مولوى عليه الرحمة در صباح يكشنبه بنجم شعبان سنة اثنى عشر وتسعمئة بود، بعد از طلوع آفتاب وبعض اكابر زمان در وفات ايشان اين قطعه نظم كردند، قطعة:

جوشد عبد الغفور آن كامل عصر … بعقبي غرقه درباي غفران

سرآمد روز كاردين ودانش … فرورفت آفتاب علم وعرفان

جوخواهي روزوماه سال فوتش … بكو يكشنبه بنجم زشعبان