اينست كه مشاهده ميفر مايند حضرت خواجه فرموده اندكه ترا واورا من عند الله رزقى مقرراست مقدر ازآن ممر فكرى نيست بس آن عقد واقع شد جند كان خدمت خواجه حسن عطار قدس سره از ايشان بوجود آمده اند از بعضى مخاديم استماع افتاده است كه جون حضرت خواجه بزركَـ خدمت خواجه علاء الدِّين را بفرزندي قبول كرده اند واز مدرسه بيرون آوردند ازبراى كسر رعونت مولويت يا حكمتى ديكَرباركش جوبين بخدمت خواجه داده اند ومقدارى سيب جه برآنجا نهاده اند وفرموده انده كه اين باركشي سيب برسرنهيد وباى برهنه كردبازارها كَرديد وبآواز بلند سيب فروشيد خدمت خواجه بذوق ونشاط هرجه تمامتربآن امر قيام نموده اند، مدتى درآن كان بودند تاوقتى كه حضرت خواجه ايشانرا طريقة كَفتند وبعمل باطنى مشغول ساختند؛ درمقاماتن مذكور است كه حضرت خواجه در مبادئ حال خدمت خواجه علاء الدِّين رادر مجالس نزديك خودمى نشاندند وزمان زمان متوجه ايشان مى شده اند، بعضى محرمان حضرت خواجه را ازين معنى سؤال كردندمى فرمودندكه اورانزديك خودمى نشانم تا اوراكَرك نخورد، كَرك نفس اودركمين است، هر لحظة از حال أو تفحص مى نمايم ميخواهم كه مظهرى شود خدمت خواجه علاء الدين. فرموده اندكه درا وائل ملازمت حضرت خواجه قدس الله سره شيخ محمَّد دراهنى سؤال كردكه دل بنزديك توبجه كيفيت است؟ كَفتم: كيفيت آن بيش من معلوم نيست ويكَفت: كه دل بنزديك من جون ماه سه روزه است بعد ازآن من تعريف وتمثيل ويرابنسبت دل برحضرت ايشان عرض كردم، فرمود: آن درويش نسبت حال خود بيان كرده است وحضرت خواجه درين محل ايستاده بودند قدم مبارك خودرا برقدم من نهادند مراكيفيتى بزركَبيداشد جميع موجودات رادرخود مشاهده كردم، جون ازآن حال بازآمدم حضرت خوجه فرمودند: كه نسبت اينست نه آن، بس حال