أبو الفتح است و وي مريد بدر خود شيخ صدر الدِّين ووي مريد بدر خود شيخ بهاء الدّين زكرّياي، مولتاني، قدّس الله تعالى أرواحهم.
روي را مصنفات بسيار است. بعضي منظوم جون كتاب كنز الرّموز وزاد المسافرين وبعضي منشور جون كتاب نزهة الارواح، وروح الأرواح، وصراط مستقيم ومراو راديوان إشعار است به غايت لطيف وسؤالات منظوم كه شيخ محمود جبستري از آن جواب كفته است وبناي كتاب كلشن راز بر آن است نيز از آن وي است.
كويند كه سبب توبه وي آن بود كه روزي به شكار بيرون رفته بود، آهويي بيش رسيد، خواست تا تيري بر وي افكند، آهو به وي نكريست و كفت:"حسيني! تير بر ما ميزني؟ خداي تعالي ترا از براي معرفت و بندكي آفريده است، نه از براي اين" وغايب شد. آتش طلب از نهاد وي شعله برآورد. از هرجه داشت بيرون آمد وبا جماعتي جو القيان همراه به مولتان رفت.
شيخ ركن الدّين آن جماعت را ضيافت كرد وجون شب شد حضرت رسالت را ﷺ به خواب ديد كه كفت:"فرزند مرا از ميان اين جماعت بيرون آور و به كار مشغول كن! " روز ديكر شيخ ركن الدّين با ايشان كفت كه: "در ميان شما سيّد كيست؟ " اشارت به أمير حسيني كردند. وي را از ميان ايشان بيرون آورد و تربيت كرد تا به مقامات عاليه رسيد. بس اجازت مراجعت به خراسان داد. به هرات آمد همه أهل هرات مريد و معتقد وي بودند.